الهه زیبای ماالهه زیبای ما، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

الهه ناز

کارهای کاغذوقیچی

عزیزترینم دوجلد کتاب کاغذوقیچی داریدیکی شامل 40برگ تصویرناقص که اول بایدقیچی میکردی وبعدکنارهم میچسباندی تاتصویر کامل میشدازاینکه میتونستی کامل کنی لذت میبردی کتاب دوم  همراه شعر باید اول قیچی میکردی ومیچسبوندی ودرآخرتصویر سه بعدی یه حیوان درست میشد اونقدر عاشق این کاری که یه شب تادیر وقت بیداربودی ومشغول قیچی کردن چندتاازنمونه کارهات رواین جا میذارم  دوتصویرزیروازیه سایت الگوبرداشتیم ...
18 آذر 1393

***تولدت مبارک***

                              عزیزترینم پنج سال هرلحظه لحظه اش باگرمای وجودت برایمان سرشاراز عشق وشادی گذشت روزهای زیبای بزرگ شدنت برایمان همراه حس زیبای غروروافتخار است وسرسجود به درگاه ایزدی که مارالایق چنین موهبتی دانست میآوریم پروردگارا تورا به کایناتت قسم میدهیم توخود ضامن سلامتی وبهروزی وپیروزیش باش. عشقم روزمیلادت مبارک         ...
18 آبان 1393

آتارتتان

گلم یه شب تویکی ازبزرگراهها درحال عبور بودیم که شماباتعجب گفتی :مامان چقدرآتارتتان!متوجه منظورت نشدم وسوال کردم چی؟ شماگفتی :آتارتتان دیگه نگاه کن چراغاشونم روشنه من به اطراف نگاه کردم وفکرکردم منظورت روشنایی کنار بزرگراهه ولی شما با دست به آسمانخراشهای کناربزرگراه اشاره کردی اون موقع بود که فهمیدم منظورت آپارتمانه  ...
15 آبان 1393

ماه محرم

                                       طفل عطشان مرا خنده به رویش مزنید تیرِ زهرین شده را زیرِ گلویش مزنید اصغرم تشنه و بی تاب شده در بغلم طفل بی تاب مرا ضربه به سویش مزنید بگذارید کمی دست به مویش بکشم پنجه ی خود به سرِ طره ی مویش مزنید ای خدا بی خبران دل نگران است رباب تیر بر حنجره ی طفلِ نگویش مزنید پدری مست شده از رخِ طفلِ نازش سنگ خود را بسر جام و سبویش مزنید مرغِ تشنه که از آن چشمه ی غم می نوشد تیرِ صیاد جفا بر سر جویش مزنید ...
3 آبان 1393

عیدغدیر

علي در عرش بالا بي نظير است علي بر عالم و آدم امير است به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟ ...
20 مهر 1393

جملاتی که باید قاب کردوبه دیوارزد2

اگر کسی به تو لبخند نمی زند علت را در لبان بسته خود جستجو کن     مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است   همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفش شان نیست     با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی مکن و با نمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن   هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نرقصید   مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد     شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار     وقتی تنها شدی بدون که ...
19 مهر 1393

روز کودک

دختر نازم خدا روشکر بابا ازبخش مراقبتهای ویژه به بخش منتقل شدوبعدازبیمارستان مرخص شداین چندروز شماپرستار کوچولوی بابا بودی مدام سرتوروی سینه بابا میگذاری وصدای قلب باباروگوش میدی امیدوارم بیماری ازبابادور باشه وسایه اش بالاسرمون باشه انشااله .گلم باپوزش وتاخیرروزکودک روبه شما وهمه کودکان دنیا تبریک میگم امیدوارم همیشه همه ی کودکان کشورم سالم باشن وشکوفه خنده رولباشون شکوفاباشه پرنسسم دوستت دارم تابی نهایت ...
18 مهر 1393

عیدقربان

گلم فردا عیدقربانه ولی نه تو شادی ونه من امسال شب عید بابایی بیمارستانه این چندروزواقعا بی قراری کردی باوجود که  زن دایی جون ارمیتا کوچولو سیناجونی خیلی سعی میکنندسرت رو گرم کنند. ولی شما عصبی.هستی بهانه گیری میکنی وقتی ارمیتاهست همه چیزخوبه ولی امان ازوقتی که ارمیتا نیست البته زن دایی جون میگه وقتی من نیستم شما خیلی آرومتری ولی وقتی منو میبینی بهانه گیری ها شروع میشه  . عزیزم میدونم که روزهای سختی رو میگذرونی ولی حال من و بابایی بهترازتو نیست به حق اینشب عزیز ازخدا میخوام بابایی هرچه زودتر حالش خوب بشه وسالم سرحال پیش ما برگرده .  خدا به همه‌ی باباها سلامتی بده ازجمله بابایی عزیز. ودراخرعیدقربان همه.مسلمونا مبارک...
13 مهر 1393

کارهای هنری یلدا خانوم درسال92

دخترم این تابلو طرحش ازخودت بود فقط قیچی کردن جاهای ریزش با من بود وهمچنین چسب کاریش وچسباندنش باخودت بود این کارهای سفالی روتوی مهد قران یادگرفتی وخیلی دوستشون داری تخت عروسک ازمواد بازیافتی اتوبوس بااستفاده ازبطری گلاب این خانوم خودتی به اتفاق خورشید خانوم وعروسکت هندوانه با خمیر بازی پرنده ها وپروانه های درحال پرواز اینها سبزه عدس بودکه خودت سبز کرده بودی وبعدنقاشی خودتو کنارسبزه هات کشیدی اینهم نقاشی هیولا ست اینهم منزل اقاگربه اردک زیبا ورنگارنگ درحال شنا ونقاشی آخرخودت هستی درمزرعه به همراه حیواناتت ازجمله ببر خرگوش مرغ گاو واردک اینهم تابلو ب...
8 مهر 1393

مهمانان بوشهری

گلم حدودا 10 روز پیش میهمانان عزیزی از دوستان بابایی ازاستان بوشهر میهمان ما بودندکریم آقا کوچولوی خانواده حسابی با شما دوست شدوازصبح تا آخرشب حسابی وبدون خستگی با هم بازی میکردید البته گاهی باهم قهر میکردید ولی این قهر بیش از ده دقیقه طول نمیکشید وباز باهم مشغول بازی میشدیدبه ماهم درکنار خانواده ی مهربان ودوست داشتنی کریم خوش گذشت امیدوارم بازهم به ماسربزنند ...
4 مهر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الهه ناز می باشد